کیانای من..
کیانای من..عشقم...خیلی زود بزرگ شدی مثل اینکه همین دیروز بود 24 دی سال90 شب رفتیم بیمارستان صولت و ساعت 10 شب شما بدنیا اومدی...
یادش بخیر....دخترم اگه بدونی 9ماه بارداری رو چه استرسهایی که برا سالم و به موقع به دنیا اومدن تو کشیدیم...و خدا رو شکر همونطورم شد و شما شدی دخمل شیرین مامان و بابا ...
دخترم از وقتی بدنیا اومدی دیگه زندگی مونو تعطیل کردیم و شما شدی مشغله ی منو بابا جون
از بس که گریه میکردی و نفخ داشتی دیگه وقت نمیکردم به کارای خونه و خودم برسم...
خلاصه با هزاران هزار استرس و بد خوابی ها و ....الان شدی 22ماهه...الهی مامان قربونت بشه عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی